عالمى نزد عابدى رفت و از او پرسید: نمازت چگونه است؟ گفت: از مثل منى که عبادتم از خورشید روشنتر است چنین سؤالى درست است؟ من از فلان سال تاکنون مشغول عبادتم، گفت: گریه ات چگونه است؟ پاسخ داد: چشمى اشکریز دارم، عالم به او گفت: اگر مى خندیدى و مى ترسیدى از گریه با عجبت بهتر بود که عمل نازفروش به پیشگاه حق نمى رسد.